تبسم تنهایی

بنام تک دانشجوی دانشگاه عشق

تبسم تنهایی

بنام تک دانشجوی دانشگاه عشق

شروع یک تولد

دیر گاهی بود که صفحات کاغذ از دستم راحت بودند . قلمم استراحت می کرد . و من نیز در این وادی خاموشان برای احساسی که داشتم زجه و مویه می کردم . ولی ...

دو روز پیش دوستی تلنگلی به پلاستیکی که به جای شیشه روی احساسم کشیده بودم زد .

سرکی کشیدم به وبلاگش و روشن شد هر آنچه می پنداشتم خاموش شده است . به یادم انداخت که در ده سال گذشته چگونه احساسم رو به خانه فراموشان سپرده ام . واقعا احساس پیرزنی رها شده توسط فرزند ناخلفش در این خانه را داشتم ...

و اما اینک باز رها شدم مثل سنگی در دست کودکی بی پروا که به سوی دریا رها می شود ، کودک نمی داند سرانجام کجا سنگش در اعماق دریا آرام می گیرد و من نیز هم .

اکنون تازه جان گرفتم فقط با یک بوسه و این شروع تولدی دیگر است !!!

این مطلب برگرفته از وبلاگ دوست عزیزم شمیم هستش/

اگه مایل بودید یه سری بهش بزنید           http://ireallydontknow.blogsky.com       

نظرات 1 + ارسال نظر
شمیم دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:35 ب.ظ http://ireallydontknow.blogsky.com

سلام آقا میلاد
ناراحت نشدم فقط تعجب کردم . برام جالب بود که کسی براش نوشتم جالب بوده که گذاشته روی وبش .
الان که دیدمش خیلی خوشحال شدم
بازم ممنون که ازم مطلب گذاشتین
اگه دوست داشتین برام ایمیل بفرستین براتون ایمیلمو می زارم
براتون شادی ، سلامتی و پیروزی آرزو می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد